
من اومدم با یه داستان جدید از یونگی امیدوارم از این داستان خوشتون بیاد و این داستان رو با لایک و کامنت هاتون حمایت کنید بریم برای داستان.. ♡فالو=فالو♡
اسم من یوناست من به برادر کوچک تر از خودم دارم اسمش جیمین مادرمون وقتی بچه بودیم از دنیا رفت و من و برادرم به همراه پدر ا*ل*ک*ل*ی و مع*تادم*ون بزرگ شدیم اون همیشه مارو میزد که یه روز تصمیم گرفتیم بریم به سئول و اونجا پیش خالمون زندگی کنیم. ما تازه به این شهر اومدیم من و جیمین به یکی از مدرسه های سئول منتقل شدیم و امروز اولین روز مدرسمون هستش..
(علامت ها: یونا@.جیمین*.) *نونا نونا بیدار شو (نونا یعنی خواهر بزرگتر برای پسرا) @باشه بزار یکم دیگه بخوابم *پاشو دیگه نمیخوای که روز اول مدرسه دیر کنیم @باشه باشه بلند شدم (به سمت مدرسه راه افتادیم ) *میگم نونا @چیه بگو *بنظرت میتونم اینجا دوست پیدا کنم @آره بابا پیش هر کی نشستی باهاش دوست شو (رسیدیم مدرسه به سمت دفتر مدیر حرکت کردیم وارد اتاق شدیم رفتیم پیش مدیر) @سلام من پارک یونا هستم سال سوم دبیرستان به اینجا منتقل شدم *سلام منم پارک جبمین هستم سال دوم دبیرستان و به اینجا منتقل شدم #خب پارک یونا معلمت اونجا نشسته برو پیشش الان کلاس شروع میشه @چشم #شما هم دنبال من بیا *چشم..
(به سمت معلم رفتم) @سلام من پارک یونا دانش آموز انتقالی هستم %باشه همراه من بیا (وارد کلاس شدیم) %خب بچه ها ما اینجا یه دانش آموز انتقالی داریم خودتو معرفی کن @سلام من پارک یونا هستم امیدوارم دوست های خوبی برای هم باشیم %خب یونا برو اونجا پیش سوبین بشین جفتش خالیه @بله معلم $سلام من کیم سوبین هستم بیا باهم دوست باشیم @سلام باشه حتما (کلاس تمام شد و به سمت ناهار خوری رفتیم ) $بیا اینجا بشینیم @باشه..
@میگم تو دوست دیگه ای هم داری؟ $نه ندارم تو تنها دوستمی @برای چی؟ $چون برادرم عضو گانگستره برای همین کسی با من دوست نمیشه @اشکال نداره از این به بعد من دوست صمیمیت میشم $ممنون (داشتیم غذامون رو میخوردیم که از اون طرف صدا اومد دیدم یکی داره به جیمین زور میگه سریع رفتم پیشش و بهشون گفتم) @دارید چیکار میکنید؟ (جیمین روی زمین افتاده بود بلندش کردم که گفت)(علامت : هوسوک÷.یونگی&)÷داریم جشن برای دانش آموز انتفالی میگیریم،مثل اینکه تو هم دلت جشن میخواد.(سوبین اومد)$این دوست منه کاری بهش نداشته باش..
&بس کن دیگه بهتره بریم ÷اما.. &دوست خواهر تهیونگه اگه بفهمه ازت عصبانی میشه (توی گوش یونا گفت)&ازت خوشم اومد خوشگل خانم @چی (رفتن) @جیمین حالت خوبه؟ *آره خوبم (از مدرسه اومدیم بیرون) $من دیگه میرم فردا میبینمت @باشه *نونا @چیه؟ *ممنون @برای چی؟ *که اومدی نجاتم دادی @کاری نکردم اما دیگه نزار کسی بهت زور بگه *باشه. فردا صبح در مدرسه: $سلام یونا اومدی @آره $راستی شماره هامون رو بهم ندادیم..
@آره راست میگی (شماره هاشون رو به هم دادن و رفتن سرکلاس)$راستی میدونستی گانگستر های مدرسه تو کلاسمون هستن؟ @واقعا اما من ندیدمشون $چون تو کلاس نبودن،فقط حواست باشه پیششون نری وگرنه تا آخر سال نوچشون میشی. اونی که اونجا میبینی اسمش جانگ هوسوک و یه دختربازه کیم تهیونگ که برادر من باشه هم یکی از اوناست و رئیسشون که دیدی اسمش مین یونگیه که بهش میگن آگوست دی اعظم. @واقعا؟ $آره اونا خیلی خطرناکن حواست باشه اما چون دوست منی کاری بهت ندارن @باشه (یونگی اومد نزدیکشون و رو به یونا گفت) &بیا بیرون کارت دارم @من؟..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت 2 و 3 کووو
چرا پارت دو نیست؟ 🤔💔
واااااااااااااااااااات دددددددددددد فاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ عرررررررررررررررررررررررررررر این چه داستانیهههههه تموم کنی اینو سی بار ریپورتت میکنم خیلی عالیههههههههههه
مرسی عشقم💖
پارت بعد رو کی میذاری 😙 💖 💖
فردا میزارمش♡
خوبه 💖😮فردا چیه امروز بزار 💖💖
گذاشتمش تو صف برسیه💕
وایییی عالیییی 💖 💖 💖 💖
💖 💖 💖 💖 💖 💖 💖 عالی 💖 💜 😘 😘 😘 حتما ادامه بده 😘😘
ممنون عشقم♡
باشه حتما^_^
ادامه بده عزیزم❤❤
خیلی خوبه😍😍
مرسی عشقم که همیشه حمایتم میکنی♡♡♡